دکتر باهوش
خنده بازار موش موشی
یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : موش موشی

زني جوان در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب.
 در انتهاي کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوي "اتاق عمل".

چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج مي شود.
 زن نفسش را در سينه حبس مي کند.
دکتر به سمت او مي رود. زن با چهره اي آشفته به او نگاه مي کند...

دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم
. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده
. ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم، چشم چپ رو هم تخليه کرديم...
 بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کني، با لوله مخصوص بهش غذا بدي،
روي تخت جابجاش کني، حمومش کني،
 زيرش رو تميز کني و باهاش صحبت کني... اون حتي نمي تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسيب ديده...

با شنيدن صحبت هاي دکتر به تدريج بدن زن شل مي شود، به ديوار تکيه مي دهد.
سرش گيج مي رود و چشمانش سياهي مي رود.

با ديدن اين عکس العمل، دکتر لبخندي مي زند و دستش را روي شانه زن مي گذارد و ميگويد:
 شوخي کردم... شوهرت همون اولش مُرد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

پيوندها


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 324
بازدید کل : 13883
تعداد مطالب : 194
تعداد نظرات : 74
تعداد آنلاین : 1