خنده بازار موش موشی نويسندگان دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : موش موشی
"خسرو" (اشک بیست و چهارم) فرمانروای ایران پس از آنکه توسط مجلس مهستان به پادشاهی دودمان اشکانیان ایران انتخاب شد . مزدا 323 قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی توجهی دختر جوان به راه خود ادامه می دادند . دختر جوان، مانتوی مشکی تنگی به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن بلند تر بود . شلواری هم که تن دخترک بود ،همچون مانتویش مشکی بود و تنگ می نمود که آن هم کوتاه بود و تا چند سانتی پایین تر از زانو را می پوشاند . به نظر می آمد که شلوار به خودی خود کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده . دختر جوان نتوانست اهمیتی به مزدای قرمز رنگ ندهد . سرش را به داخل پنجره خم کرد و به راننده گفت :" بفرمایید؟" . مزدا مسافری نداشت . راننده آن پسر جوان و خوش چهره ای بود که عینک دودی ظریفی به چشم داشت . پسر جوان بدون معطلی و با بیانی محترمانه گفت : " خوشحال میشم تا جایی برسونمتون". دختر جوان گفت : "صادقیه میرما". پسر جوان بی درنگ سرش را به نشانه تائید تکان داد و پاسخ داد : " حتماً، بفرمایید بالا ". دخترک با متعجب ساختن پسر جوان، صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرد .چند لحظه ای از حرکت خودرو نگذشته بود که دختر جوان ، در حالی که روسری کوچک و قرمز خود را عقب و جلو می کشید و موهای سرازیر شده در کنار صورتش را نظم می داد ،گفت :" توی ماشینت چیزی برای گوش کردن نیست " دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 21:15 :: نويسنده : موش موشی
تقریباً 1 سال پیش بود که اولین نسل ویندوزفون های نوکیا مورد بررسی قرار گرفت و اکنون میخواهیم به بررسی Lumia 920 با ویندوز فون8 بپردازیم. از زمان تولید Lumia 800 نوکیا به پیشرفت و گسترش ویندوزفون در بین گوشیهای هوشمند امروزی نقش به سزایی داشته است. اگر چه پرچم دار اصلی ویندوز فون8 HTC 8X است اما Lumia 920 نیز با بدنهی پلیکربنات خود جای صحبت دارد، مخصوصاً وقتی که متوجه شدیم دوربین آن از تکنولوژی PureView و زوم اپتیکال بهره میبرد، اشتیاق ما چند برابر شد. PureView تکنولوژِی پیشرفتهای در عکاسی است که نوکیا قبلاً در مدل PureView 808 از آن استفاده کرده بود. صفحه نمایش در صفحه نمایش Lumia920 آنقدر تکنولوژیهای پیشرفته به کار رفته است که نوکیا برای فهماندن این موضوع به سایرین مقالهای 10 صفحهای منتشر کرده که از سایت این شرکت قابل دانلود است. این صفحه نمایش 4.5 اینچی با رزولوشن 768×1280 PureMotion HD+ نامیده شده است که دارای تراکم پیکسلی ppi332 میباشد. به لطف این تراکم پیکسلی بالا، گرافیکها و رابطهای کاربری ویندوزفون8 بسیار تمیز و با جزئیات نشان داده میشوند. علاوه بر این موضوع، تکنولوژی به کار رفته در این صفحه نمایش سرعت پاسخ دهی آن را بسیار بالا برده است. سرعت پاسخ دهی در بیشتر صفحه نمایشهای IPS LCD حدود 23 میلی ثانیه بوده و این در حالی است که سرعت پاسخ دهی در Lumia920 به 9 میلی ثانیه کاهش یافته است. در Lumia900 یکی از مشکلات صفحه نمایش وضوح کم آن در محیطهایی با نور زیاد نظیر نور خورشید بود. اما در Lumia920 این مشکل کاملاً حل شده و کنتراست، میزان روشنایی و ترکیب رنگها بسیار جذابتر شدهاند. همچنین یکی از دلایل رفع این مشکل استفاده از سنسور تشخیص نور پیشرفتهتر است. این سنسور نسبت به قبل بسیار سریعتر و دقیقتر شده که علاوه بر تغییر میزان روشنایی صفحه نمایش، کنتراست آن را هم با توجه به محیط تغییر میدهد. Lumia 920 دارای یک صفحه نمایش انحنا دار 4.5 اینچی با دقت 1280×720 است که به تکنولوژی جدید نوکیا یعنی PureMotionHD+ نیز مجهز شده است. پنل LCD به کار رفته در این گوشی، طبق ادعای نوکیا 25 درصد روشنتر از پنل های LCD دیگر موجود در بازار است. این صفحه نمایش دارای تکنولوژی جدیدی به نام Super Sensitive Touch است که به کاربران این امکان را میدهد که بتوانند با گوشی خود حتی با دستکش نیز کار کنند. همچنین این صفحه نمایش قادر است 16 میلیون رنگ را نمایش دهد. البته شاید دلیل اینکه ماه نوامبر و هوای همیشه ابریاش زمان خوبی برای تست عملکرد صفحه نمایش زیر نور آفتاب نیست، ما هیچگونه مشکلی از آن ندیدیم. اما از یک جهت خوب است زیرا ما در حالی این صفحه نمایش Synaptics را تست کردیم که دستکش به دست داشتیم. حتی با وسایلی نظیر خودکار و ناخن نیز آن را امتحان کردیم و سرعت پاسخ دهی آن هیچگونه تغییری نکرد. نه نترسید به لطف پوشش ضدخش GorillaGlass اشیا تیز به آن هیچ صدمهای این وارد نمیکنند. شاید دانستن این موضوع جالب باشد که در زمان رونمایی Lumia820 که از همین صفحه نمایش بهره میبرد، نمایندهی شرکت نوکیا از دست کش بوکس استفاده کرده بود تا قدرت این صفحه نمایش در پاسخ دهی را به رخ دیگران بکشد.
دوربین حال باید از کجا شروع کنیم؟ هنگامی که به برگهی مشخصات دوربین Lumia920 نگاه میاندازید با لیست بلند بالایی از تکنولوژیهای پیشرفته مواجه هستید. دوربین 8 مگاپیکسلی با لنز CarlZeiss و فاصله کانونی 2، تکنولوژی PureView نوکیا، عملکرد فوقالعاده در محیطهایی با نور کم، فیلمبرداری با کیفیت 1080 پیکسل، سیستم تثبیت کنندهی تصویر و سیستم لنز شناور که به کمک فنرهای بسیار ریز لرزشهای موجود را میگیرد. اینها گوشهای از سیستمهای به کار رفته در دوربین Lumia920 بود. حال میخواهیم ببینیم که سیستم PureView چه کارایی دارد. اول از همه از طریق منوی استارت یا با نگه داشتن کلید عکسبرداری به برنامهی دوربین خواهید رفت. رابط کاربری دوربین بسیار شبیه به گذشته بوده و در مقایسه با گوشی PureView 808 از تنظیمات کمتری برخوردار است. البته شما میتوانید از marketplace مایکروسافت و یا نوکیا بسیاری از این تنظیمات نظیر عکاسی پانوراما، عکاسی پیاپی و عکاسی با فرمت GIF را به گوشی خود اضافه کنید. سراغ عکسبرداری با Lumia920 رفتیم تا ببینیم عملکرد این گوشی هوشمند با تکنولوژی نسبتاً قدیمی PureView چگونه است. برای تست دقیق دوربین Lumia920 ما عکسهای گرفته شده را با گوشیهای قدرتمند بسیاری نظیر PureView 808، HTC OneX، اپل iPhone5، الجی Optimus G، سامسونگ Galaxy S II و Galaxy Note II مقایسه کردیم. در تمامی این غولها مشکل عکسبرداری در نور کم مشاهده میشد و به دلیل اینکه ما از Lumia920 توقع زیادی داشتیم از همین مورد تست را شروع کردیم. Lumia920 در نور کم عملکردی باورنکردنی را از خود نشان داد البته نمیگوییم که عکسها کاملاً بدون نویز بود، ولی با پایین آوردن ایزو بسیاری از مشکلات حل شدند. در عکسها هیچ گونه تیرگی و لکهی تار دیده نمیشد و تمامی جزئیات از کنتراست گرفته تا ترکیب رنگها در نور کم همگی فوقالعاده هستند و عملکرد Lumia920 در نور کم را در رتبهی اول قرار میدهد.در مجموع دوربین نوکیا 920 بهترین دوربین در بین تمامی گوشی های هوشمند است و هیچ دوربینی در حال حاظر توانیی رقابت با 920 را ندارد عملکرد همانگونه که سیستم عامل به روز رسانی شده، در کنار آن Lumia920 با سخت افزاری جدید و قدرتمند تر آمده است. پردازشگر Snapdragon S4 با 2هسته و فرکانس 1.5 گیگاهرتز که نسبت به گذشته پیشرفت قابل توجهی داشته است. عملکرد گوشی را توسط برنامههایی نظیر WpBench، AnTuTu و SunSpider مورد تست قرار دادیم. این برنامههای benchmark(تست) در سرتاسر دنیا معتبر بوده و مورد استفاده قرار میگیرند اما متأسفانه این برنامهها هنوز برای ویندوزفون8 به روز رسانی نشدهاند. اما اگر خودمان دقت کنیم میبینیم که Lumia920 دارای صفحه نمایش بزرگتر و با کیفیتتری نسبت به رقیب اصلی خود یعنی 8X است، از طرفی به دلیل دارا بودن باتری 2000 میلی آمپری در تستهای انجام شده زمان بهتری را نسبت به 8X از آن خود کرد. با شارژ کامل Lumia920 میتوان بیشتر از یک روز کامل از آن استفاده کرد. شارژ بی سیم باتری اگرچه نسبت به گوشیهای باسیم از سرعت کمتری برخوردار است اما راحتتر بوده و از آسیبدیدگی درگاه microUSB جلوگیری میکند.در ضمن Lumia 920 دارای یک گیگابایت حافظه RAM است. این قدرت پردازشی باعث میگردد که این گوشی تمامی دستورات کاربر را به راحتی هر چه تمامتر اجرا نماید. حافظه داخلی این گوشی نیز 32 گیگابایت است البته در کنار حافظهی داخلی، درگاه microSD نیز برای افزایش حافظه تعبیه شده است.
اما این گوشی اولین عضو خانواده لومیا خواهد بود که از تکنولوژی PureView در دوربین خود بهره میبرد. درست است که سنسور دوربین این گوشی همانند گوشی 808، سنسوری 41 مگاپیکسلی نبوده و تنها 8 مگاپیکسل است ولی طبق ادعای کمپانی نوکیا، این سنسور بسیار بهتر و بهینه تر از سنسورهای 8 مگاپیکسلی موجود بر روی گوشیهای دیگر است. به علاوه این دوربین به یک فلاش LED نیز مجهز بوده و میتواند با کیفیت Full HD 1080p فیلمبرداری کند.
پردازنده دو هسته ای قدرتمند به همراه یک گیگا بایت رم
صفحه نمایش بزرگ 4.5 اینچی تراکم پیکسلی 332ppi صفحه نمایش دوربین 8 مگاپیکسلی بسیار با کیفیت باتری با شارژدهی مناسب پشتیبانی از 4G قابلیت NFC سیستم عامل ویندوز فون 8 وجود کیت داخلی شارژ بی سیم بعنوان لوازم جانبی دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : موش موشی
یه پیرزن ایرانی از ایران به آمریکا میاد و میخواد شهروند آمریکایی بشه. پیرزن نوشو با خودش برمیداره تا اونو به امتحان شهروندی ( امتحانی که باید قبل از تبعیت بده ) ببره.
مامور مهاجرت به زن ایرانی میگه که باید به 4 سوال ساده درمورد آمریکا جواب بده اگه درست جواب بده او یه شهروند آمریکایی میشه.
پیرزن میگه : باشه ، اما من انگلیسی نمیتونم حرف بزنم نوه مو با خودم میارم.
مرده میگه باشه ، بزار اون برات ترجمه کنه. اولین سوال شما اینه که :
1) پایتخت آمریکا کجاست؟
نوه ی پیرزن به پیرزن میگه : من دانشگاه تو کدوم شهر آمریکا بودم؟
پیرزن میگه : " واشنگتن "
درست بود حالا سوال دوم :
2 ) روز استقلال آمریکا کی است؟
نوه ش میگه : نیومن مارکوس کی حراج داره؟
مادربزرگش میگه : "4 جولای "
درسته ، حالا سوال سوم:
3 ) امسال چه کسی نامزد ریاست جمهوری آمریکا بود اما شکست خورد؟
نوه به مادربزگش میگه : اون مرتیکه معتاد که با دخترت عروسی کرد کجا باید بره؟
پیرزن میگه : " توگور "
واو ، شگفت آوره! حالا سوال آخر:
4 ) قبل از اوباما چه کسی رئیس جمهور آمریکا بود؟
نوه ش این جور ترجمه میکنه : از چیه جورابای پدربزگ بدت میاد؟
شنبه 16 دی 1391برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : موش موشی
Imagine - John Lennon
تصور کن - جان لنون
انتشار : 1971
"جان لنون " فرد بسیار صلح طلبی بود. چند آهنگ او به نحوی تبدیل به نماد صلح شده اند.
ازجمله همین آهنگ " تصور کن" یا " به صلح شانس بده"و " زنده باد مردم"
و "قهرمان طبقه ی کارگر" و یا " تمامی نیاز تو عشق است"
او در سال 1969 لقب شوالیهٔ خود را در اعتراض به دست داشتن بریتانیا در ناآرامیهای
نیجریه و حمایت بریتانیا از آمریکا در جنگ ویتنام قبول نکرد.
اين آهنگ در ليست 500 آهنگ برتر تمام تاريخ مجله ي رولينگ استون رتبه ي سوم
را به خود اختصاص داد. از اين آهنگ به عنوان امضاي جان لنون ياد مي کنند.
دانلود آهنگ با کیفیت 192Kb و حجم 4.4Mb
پسورد : mooshmooshi.loxblog.com
متن و ترجمه آهنگ در ادامه مطلب
ادامه مطلب ... شنبه 16 دی 1391برچسب:, :: 20:42 :: نويسنده : موش موشی
مردان قبیله سرخ پوست درايالات متحده آمريكا از رییس جدید می پرسن: آیا زمستان سختی در پیش است؟
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 14:33 :: نويسنده : موش موشی
ای میدهد؟پسر ملتمسانه گفت:مادرم خواهش می کنم به من اعتماد کن،فقط با من بیا.مادر نیز علیرغم میل باطنی خود درخواست فرزند خود را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می داشت.بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند.پس از چندی قدم زدن پسر به مادرش گفت:رسیدیم.در حالی که به کلیسای بزرگ شهر اشاره می کرد.مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت:من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست.این رفتار تو اصلا زیبا نبود.کودک جواب داد:مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود پس آیا افتخاری از این بزرگ تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است حرف بزنی؟آیا سخن گفتن با خدا لذت بخش تر ازآن نیست که با آن بازیگر محبوب حرف بزنی؟وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده ی خدا..
سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, :: 18:37 :: نويسنده : موش موشی
خواهر روحانی در کلاس مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان، ایستاده بود. او در حالی که یک سکه یک دلاری نقره در دستش بود گفت: به دختر یا پسری که بتواند نام بزرگترین مردی را که در این دنیا زیسته است بگوید، این یک دلاری را جایزه می دهم. مرد ملاک وارد روستا شد. آوازه اش را از ماهها پیش شنیده بودند. زمینها را میخرید. خانه ها را ویران میکرد و ساختمانهایی مدرن بر آنها بنا میکرد. چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, :: 21:6 :: نويسنده : موش موشی
دختره از پشت زد بـه ماشینم , پرو پرو اومده میگه: یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : موش موشی
دیروز سر کلاس 10 دقیقه دیر کردم استاد میگه جلسه بعد دیر اومدی دیگه نیا سر کلاس اونوقت دختره 45 دقیقه دیر اومده استاد میگه واقعا جای ساختمون کلاسمون بده دانشجوها اذیت میشن تا برسن،خانم بفرمایید بشینید ینی چقد فشار روحی؟ چقد فاصله جنسیتی؟ دانشگاس اینجا یا گوانتانامو؟
چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, :: 20:13 :: نويسنده : موش موشی
ازش پرسیدم چند سالته مادر ؟
دختر:بابا چرا دیگه دوسم نداری؟ باز چی شده دخترم کسی بهت چیزی گفته؟ دختر:اخه بابایی تو منو هر روز نمیبری شهربازی:(( پدر:دخترم بابایی اگر هر روز ببرتت شهر بازی وقت نمیکنه دیگه به کارش برسه اونوقت فرداش از محل کارش باید اخراج بشه دختر:بابایی اگر اخراج بشی چی میشه؟ پدر:دیگه دخترم نمیشه همین هفته ای 1 بار هم اومد شهر بازی دختر:بابایی من اگر محل کار بودم میگفتم همه باباها باید هر روز دخترهاشونو ببرن شهر بازی و گرنه اخراج میشن:)) پدر:دخترم یه بوس بده تا بابایی الان ببرتت یه عروسک خوشکل برات بخره.همون باربی خوشکله که میخواستیش دختر:بابایی شهره بازی نمیخوام باربی هم نمیخوام فقط تو منو همیشه اینجوری بوس کن ![]() ![]() چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 20:2 :: نويسنده : موش موشی
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری نخند! به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند نخند! به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده نخند! به دستان پدرت، به جاروکردن مادرت، به همسایه ای که هر صبح نان سنگک می گیرد، به راننده ی چاق اتوبوس، به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد، به راننده ی آژانسی که چرت می زند، به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند، به مجری نیمه شب رادیو، به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد، به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و درکوچه ها جار می زند، به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد، به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی، به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان، به پسری که ته صف نانوایی ایستاده، به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده، به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید، به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد، به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی، به هول شدن همکلاسی ات پای تخته، به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی، به اشتباه لفظی بازیگری در یک نمایش تاتر، نخند، نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی! که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند! آدمهایی که هر کدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند! آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند، بار می برند، بی خوابی می کشند، کهنه می پوشند، جار می زنند، سرما و گرما می کشند،
و گاهی خجالت هم می کشند …، چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : موش موشی
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بودتا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت ،اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زدتمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند.رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟ درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم. مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بودعلت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم. از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم. دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم
(چارلی چاپلین) سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 23:1 :: نويسنده : موش موشی
ما ترکا فقط واسه این ناهار و شام و اینا میخوریم که بعدش چایی بچسبه .. وگرنه وعده های غذایی هیچ اهمیت خاصی تو برنامه غذایی ما ترکا نداره ..
دیشب خواب دیدم مراقب امتحان تقلبام رو گرفته ، منم به تمسخر واسش دست زدم ، اونم برگشت بهم کارت زرد داد ، از امتحانا محرومم کردن .. منم قاطی کردم رفتم پیش رئیس دانشگاه اعتراض کردن ، اونم کارت زرد دوم رو داد از دانشگا اخراجم کردن .. الان تحت تعقیبم .. آقا یکی منو بیدار کنه خواهشن .
درس خوندن با تمام بدی و مزخرف بودنش یه خوبی ای که داره اینه که همه ساعات کم خوابی و بی خوابی آدم در طول سال رو تامین میکنه ..
همه این بازی ها از سر اون ادیسون شروع شد .. اگه اون نامرد جاذبه رو اختراع نمیکرد ما الان انقد مزخرف نمیخوندیم که هیچیم ازش نفهمیم داغون بشیم .. نیوتون که آدم نیس اصنی ...
خرید ناموفق اینترنتی از شکست عشقی هم بدتره .. به جان خودم مثلن یکی از سرگرمیام هم اینه که با تلفنه خونه رو موبایلم میس کال میندازم ، یه ساعت بعدش هیجان زده موبایلمو نگاه میکنم با خودم فک میکنم که یعنی کی بوده به من زنگ زده بعد می بینم خودم بودم ضد حال میخورم ! گیر کردن کوشت قیمه و قرمه زیر دندون جزو باگ های بدن انسان محسوب میشه که امیدواریم خدا تو نسخه های بعدی این ایرادات جزئی رو هم برطرف کنه .. + کدوم دانشگا درس میخونی ؟ + آخه چرا ؟ مگه آزاد قبول نشدی ؟!
موقع فوتبال نگاه کردن هشتاد دیقه میشینی چش تو چش تلوزیون هیچ اتفاقی نمیوفته ، یه دیقه میری دششویی میای میبینی بازی دو دو تموم شده !!! بچه خواهرم هشت سالش بیشتر نیست .. بهش میگم چطوری تو ؟
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 22:41 :: نويسنده : موش موشی
زندگی را نخواهیم فهمید اگر زندگی را نخواهیم فهمید اگر
زندگی را نخواهیم فهمید اگر زندگی را نخواهیم فهمید اگر زندگی را نخواهیم فهمید اگر زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر زندگی را نخواهیم فهمید اگر فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بستهای میرسیم و یکصد کلید در زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 22:42 :: نويسنده : موش موشی
یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی روبی هیچ مناسبتی به من بده.من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چراگفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت، همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، منداشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم.در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم وگفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه میمونه، یک اطمینان برات درست میکنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه میتونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو میکنم حتی اگر هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تونیست که این آدم مال منه، وهر لحظه فکرمیکنی که خوب اینکه تعهدی نداره میتونه به راحتی دل بکنه و بره مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری میکنی و همیشه ولع داری که تا جاییکه ممکنه ازش لذت ببری شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه! این تفاوت عشق و ازدواجه! جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : موش موشی
چگونه بايد يك خبر ناگوار را اطلاع داد!
پسر جوان پیرمرد را به دیوار چسبانده بود و ناسزا میگفت. پیرمرد تقلا میکرد تا خودش را از دستان پسر رها کند. چند رهگذر کنار پیادهرو ایستاده بودند و تماشا میکردند. مردی تنومند جلو رفت. آنها را جدا کرد، یقه پسر را گرفت و با عصبانیت فریاد زد: «خجالت بکش سن پدرتو داره». پیرمرد که چشمهایش پر از اشک بود با صدایی لرزان گفت: « آقا ولش کنین پسرمه!»
پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 16:11 :: نويسنده : موش موشی
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم
موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم . دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 18:17 :: نويسنده : موش موشی
مسئول تست کردن شراب های یک کارخانه شرابسازی می میرد، مدیر کارخانه شرابسازی دنبال یک مسئول تست دیگر می گردد تا استخدام کند . یک فرد مست با لباس ژنده و پاره برای گرفتن شغل درخواست می دهد . مدیر کارخانه فکر می کند چطور اورا رد کند. اورا تست می کنند. به او یک گیلاش شراب می دهند و می خواهند که آنرا تست کند آزمایش می کند و می گوید : شراب قرمز، مسکات، سه ساله، و در بخش شمالی تپه رشد کرده و در ظرف فلزی عمل آمده است . مدیر شرابسازی می گوید درست است ! گیلاس دیگری به او می دهند . این یکی شراب قرمز کابرنه هشت ساله و در بخش جنوبی تپه رشد کرده و در چلیک چوبی عمل آمده است . درست است! مدیر موسسه که متعجب شده است با چشمکی به منشی پیشنهادی میکند. او یک گیلاس ادرار می آورد. فرد الکلی آنرا آزمایش می کند. و می گوید : بلوند، 26 ساله، سه ماهه حامله است و اگر کار را به من ندهید نام پدرش را هم خواهم گفت!!
![]()
چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : موش موشی
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده میشد: چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : موش موشی
حتی اگرپنجاه میلیون نفریک حرف احمقانه راتأییدکنند آن حرف کماکان احمقانه است. سیاستمداران این سعادت رادارندکه حداقل مرگ ازآنها آدمهای خوبی میسازد. مزیت بزرگ دموکراسی این است که به هرفردرأی دهنده حق یک انتخاب ابلهانه میدهد. یک دیپلمات زبده میتواندبه10زبان مختلف،خاموشی اختیارکند. دموکراسی یعنی حکومت گفتگو،البته همیشه یک حکومت دموکراتیک موفق حکومتی است که جلوی حرف زدن مردم رابگیرد. وقتی من کلمه عدالت رامیشنوم یادچیزهای غریب می افتم. چیزهایی مثل جستجوی یک کلاه مشکی در اتاق تاریک توسط یک مردکور. وقتی به دوبلین برگشتم به من اطلاع دادندکه غیابامحاکمه ومحکوم به اعدام شده ام من هم خیلی ساده اعلام کردم که غیابامیتوانند مراتیرباران کنند. بزرگترین هنرسیاستمداران انجام رذیلت به عنوان فضیلت است. تا به حال کسانی رادیده ایدکه لیموترش را آنقدرفشارمیدهندکه تخمهایش میترکد..... این همان کاری است که سیاستمداران جهان سوم به مردم کشورشان میکنند. دیپلماسی هنرقربان صدقه رفتن یک سگ هارتازمان پیداکردن یک تکه سنگ است. GetBC(161); سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:35 :: نويسنده : موش موشی
تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره. سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : موش موشی
زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران گشت ارشاد آنها را ديدند وآنها را خواستند! مرد موقع بازگشت به اتاق خواب گفت :« مواظب باش عزیزم ،اسلحه پر است » سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده : موش موشی
صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت: سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : موش موشی
پسر كوچولو گفت: «گاهي وقتها قاشق از دستم مي افتد.» شل سیلور استاین یه روز صبح یه مریض به دکتر مراجعه میکنه و از کمر درد شدید شکایت میکنه . سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:10 :: نويسنده : موش موشی
مرد اونه که دستش تو جیب خودش باشه نه مامان باباش ! پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |